کد مطلب:315202
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:199
لطفی دیگر
17- در همان سفر وقتی به مرز رسیدیم، شنیدیم كه آقای اشعری به علت خراب شدن ماشین دیر می رسد، در همان حال كه حدود دو ساعت و اندی در سالن مرز قدم می زدم و منتظر بودیم جناب آقای واحدی بیاید و آنهایی را كه با گذرنامه بودند از مرز عبور داد و منتظر ماندیم تا آقای اشعری بیاید.
فوری نذر كردم برای حضرت عباس علیه السلام و دست به دامن آن بزرگوار شدم تا
[ صفحه 429]
آن كه آقای اشعری بیاید، از طرفی هم ساعت حدود پنج بعدازظهر بود، نزدیك بود كه مرز بسته شود و می بایست شب را در مهران بیتوته نماییم.
خدا را شاهد می گیرم كه بعد از توسل، شاید پنج دقیقه نشد كه جناب آقای اشعری از راه رسید و فوری ما را از مرز عبور داد.